کودکانه
دختر های چادری
|
|
دختر با نازبه خداگفت: چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان جلوه گر نکنم؟ خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم *خدا چادر را به دخترک هدیه داد* دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم. اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟ یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟ خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد... دخترک با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت. خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست. آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!هرطور که بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی نمی شوند! *دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه کند* خدا با لطف جوابش را داد:دخترک قشنگ! دخترک،زبان دور دهان چرخانید و گفت: «مدادشمعی سرخش را برداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد. برچسبی روی هر نگاه دخترک به چشم می خورد:"حراج شد".حراج شد و هرکس رد میشد میگفت:آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی نداردو و همگان ردشدند و هیچ کس نخریدش نظرات شما عزیزان: |
تبادل
لینک هوشمند
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com آمار وب سایت:
|